«کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود ...»؛ این شعر سروده قادر طهماسبی است که شاید بتوان گفت یکی از بهترین توصیف ها درباره نقش حضرت زینب کبری (س) در نهضت حسینی است. بانویی که در اوج احساس و عاطفه نسبت به برادر خویش امام حسین(ع) و اوج مصیبتی که در روز عاشورا دید، باز هم دست از ایفای رسالتی که خداوند بر عهده اش گذاشته بود برنداشت. بخش مهمی از این امر، با خطبههایی محقق شد که زینب کبری (س) در کوفه و شام ایراد کردند.
پس از واقعه عاشورا، هنگام ورود کاروان اسرای کربلا به کوفه، حضرت زینب (س) خطبه ای خوانده و در آن مردم کوفه را از گناهی که بخاطر یاری نکردن امام حسین (ع) مرتکب شد بودند، آگاه کرد.
گفته می شود که حضرت زینب (س) پس از واقعه کربلا و مصیبتی بزرگ که در آن عزیزان خود را از دست داده بود، با حیایی کامل و سخنوری وارسته و در هیبت یک انسان عصمتمآب ظاهر میشوند و تابلویی واقعی از زبان گویای امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام را به نمایش میگذارند. با یک کلام و دستور آن حضرت، همه مردم و حاضران مجبور به سکوت میشوند. حضرت زینب (س) به مردم اشاره کردند که ساکت شوید و ناگهان نفس ها در سینه ها حبس شد و زنگ شتران از صدا افتاد و سپس سخنان خود را آغاز کرد.
* ای مردمان خیانتکار ...
خواهر دلسوخته سیدالشهدا (ع) خطاب به کوفیان چنین گفت: «ستایش از آن خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک و نیکوکارش. اما بعد: ای مردم کوفه، ای مردمان حیلهگر و خیانتکار! آیا گریه میکنید؟ اشک چشمانتان خشک نشود و ناله هایتان آرام نگیرد. همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشتۀ خود را پس از محکم یافتن، یکی یکی از هم میگسست، شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیلۀ فریب و تقلب ساخته اید. آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی، سینههای آکنده از کینه، دورویی و تملق، همچون زبانپردازی کنیزکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری نیز یافت میشود؟ یا همچون سبزههایی هستید که ریشه در فضولات حیوانی داشته یا همچون جنازۀ دفن شدهای که روی قبرش را با نقره تزیین نموده باشند؟ چه بد توشهای برای آخرت فرستاده اید؛ توشهای که همان خشم و سخط خدا است و در عذاب جاویدان خواهید بود. گریه میکنید؟ زار میزنید؟ آری به خدا سوگند که باید گریه کنید، پس بسیار بگریید و کمتر بخندید. چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلوده اید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست. و چگونه میتوانید ننگ حاصل از کشتن فرزند رسول خدا(ص)، خاتم پیامبران، معدن رسالت، و سرور جوانان اهل بهشت را از دامان خود بزدایید؟ کسی که پناه مومنان شما، فریادرس در بلایای شما، مشعل فروزان استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در هنگام قحطی و خشکسالی بود. چه بار سنگین و بدی بر دوش خود نهادید، پس رحمت خدایی از شما دور و دورتر باد. که تلاشتان بیهوده، دستانتان بریده، معاملهتان قرین زیان گردیده است، خود را به خشم خدا گرفتار نموده و بدین ترتیب خواری و درماندگی بر شما لازم آمده است. وای بر شما ای مردم کوفه! آیا میدانید چه جگری از رسول خدا دریدهاید؟ چه زنان و دختران با عفت و وقاری را از خاندان او به کوچه و بازار کشاندهاید؟! چه خونی از آن حضرت بر زمین ریختهاید؟! و چه حرمتی از او شکستهاید؟! شما این جنایت فجیع را بیپرده و آشکار به انجام رسانید؛ جنایتی که سر آغاز جنایات دیگری در تاریخ گشته، سیاه، تاریک و جبران ناپذیر بوده، تمام سطح زمین و وسعت آسمان را پر کرده است. آیا از اینکه آسمان خون باریده تعجب میکنید؟ در حالی که عذاب آخرت در مقایسه با این امر، بسیار شدیدتر و خوار کنندهتر است و در آن روز کسی به یاری شما نخواهد آمد. پس مهلتهایی که خدای متعال به شما میدهد موجب خوشی شما نگردد، چرا که خدا در عذاب کردن بندگان خود شتاب نمیکند، چون ترسی از پایمال شدن خون و ازدست رفتن زمان انتقام ندارد و همانا که خدای شما همیشه در کمین است».
* اگر پیامبر (ص) از شما بپرسد ...
آنگاه عقیله بنی هاشم زينب کبری (س) اين سخنان را بر زبان آورد: «اگر پيامبر از شما بپرسد، اين چه كارى بود كه كرديد با آنكه شما امت [پيامبرِ] آخر الزمان بوديد [و بر ديگر امتها شرافت داشتيد]، چه پاسخ خواهيد داد؟ شما چه كرديد با اهل بيت و فرزندان و عزيزان من؟! جمعى را به اسارت برديد و گروهى را به خون آغشته كرديد. اين پاداش من نبود ـ با آنكه من خيرخواه شما بودم ـ اينكه در حق خويشاوندانم اينگونه به من جفا كنيد. من مى ترسم همان عذابى كه قوم «اِرَم» را به نابودى كشاند، بر شما نيز فرود آيد».
زينب كبرى (س) پس از اين خطابه جانسوز، روى از آنان برگرداند. راوی میگوید: در اين حال، مردم را ديدم كه حيرتزدهاند و از اندوه و پشيمانى، دست به دندان مىگزند. به كنارم نگريستم، پيرمردى را ديدم كه اشك مىريزد و محاسنش با قطرات اشكش تر شده بود. در همان حال دستان خود را به آسمان بلند كرد و گفت: پدر و مادرم فداى شما باد! پيرانتان بهترين پيران، زنانتان بهترين زنان و جوانانتان بهترين جواناناند.
در این حال، امام زين العابدين (ع) رو به عمه بزرگوارش كرد و فرمود: «عمه جان آرام بگير، سرگذشت گذشتگان براى آنان كه ماندهاند مايه عبرت است. خداى را سپاس كه تو عالمه تعليم نديده و خردمندِ خرد نياموزيدهاى. گريه و زارى، آنان را كه رفتهاند به ما باز نمى گرداند» با اين سخنِ امام سجاد (ع)، زينب کبری (س) آرام گرفت و حرفی نزد، اما قدم در مسیر شام گذاشت و در شام نیز خطبه ای را ایراد فرمودند که پایه های حکومت بني اميه را متزلزل کرد.
ارسال نظرات